• 1

زندگي‌نامه مرحوم آيت‌الله حاج شیخ علی‌آقا نجفي کاشانی
(1300 – 1365 خورشیدی)

از تولد تا جوانی

مرحوم آيت‌الله حاج شيخ علي آقا نجفي در سال 1300 هجري شمسي در كاشان چشم به جهان گشود. والد بزرگوار ايشان مرحوم آيت‌الله حاج شيخ مهدي نجفي از علماي بزرگ كاشان و از شاگردان مرحوم آخوند بودند. حضرت والد هم چون خود ايشان در زهد و تقوي، قناعت نفس و مناعت طبع ضرب‌المثل بودند.
ايام كودكي وي در اين خانواده روحاني گذشت. او در كودكي از لحاظ قوت بدني و بازيهاي ورزشي از همسالان خود پيشي ‌مي‌گرفت و استعدادش نمود نمایاني داشت.
تحصيلات ابتدايي را در مدرسه مرحوم مدرس در كاشان گذراند. در دوران نوجواني شغل خياطي را انتخاب نمود و مدتي در كاشان و سپس در تهران، حرفه خياطي را تا مرحله بالايي فرا گرفت و به كاشان بازگشت تا اين حرفه را ادامه دهد.

عزيمت به نجف

مرحوم استاد در سن 22 سالگي پس از مشاهده رؤيايي صادقه، براي كسب علم و ادامه راه والد معظم، عزم هجرت به نجف كردند و همراه كارواني كه عازم كربلا بودند، در معيت والد ماجد، راهي عراق شدند.
با وجود اينكه گذرنامه و جواز عبور از مرز را نداشتند، بطور معجزه‌آسايي، با توسل به معصومين علیهم‌السلام از مرز گذشته، به عراق وارد شدند و سپس به نجف رفتند. پس از ورود به حوزه علميه پر بركت نجف، مدرسه آخوند بزرگ را برگزيدند و با عزمی جزم و جديتي كم نظير به تحصيل مشغول شدند.

سيره علمي و اخلاقي در حوزه علميه نجف

ايشان در طبقه پائين مدرسه آخوند بزرگ، حجره‌ای يكنفره داشتند (تا مبادا مراوده با هم حجره‌ای‌ها مانع درس و بحث شبانه روزي ايشان بشود) و دائما به مطالعه و كسب علم مشغول بودند. جديت و كوشش بي‌نظير ايشان، باعث شد كه بتواند دوره سطح و خارج را در ظرف ده سال به پايان برساند. درباره ايشان گفته‌اند كه زحمت سي سال را در ده سال متحمل شدند. شايد همين باعث سردرد مزمن و سختي شد كه تا پايان عمر از آن رنج مي‌بردند. به گفته خود ايشان، چه بسا بسياری اوقات غذاي ايشان تكه ناني بود كه از نانوائي سر راه تهيه ‌مي‌شد و تا محل درس، تناول ‌مي‌كردند. از تمام لحظات استفاده ‌مي‌كرد، كارش تعطيل بردار نبود، شايد مقدار درسي كه ‌مي‌گرفت يا ارائه ‌مي‌كرد در روزهاي تعطيل كمتر از روزهاي تحصيل نمي‌شد و گاهي بيشتر هم ‌مي‌شد.
آيت‌الله حاج سيد محمد جزائري (از افاضل خرم آباد) در اين‌باره بیان می‌کند:
«‌من به ايشان مراجعه كردم و از ايشان خواستم در روزهاي پنجشنبه و جمعه كه درسها تعطيل است براي من درس بگذارند تا فرصت را از دست نداده باشم. ايشان هم پذيرفتند و در ساعت مشخصي بحضور ايشان ‌مي‌رسيدم. حجره‌ای تميز و مرتب داشتند و كارها و رفتارشان هم منظم بود. درس ما را كه درس تعطيلي هم بود رأس ساعت شروع و تمام ‌مي‌كردند. مرحوم والد ايشان از كاشان براي ايشان نامه ‌مي‌نوشت و در آن نامه‌ها سؤالاتي مطرح مي‌كرد و وي آنها را جواب ‌مي‌داد. اين كار مرحوم والدشان نشان مي‌داد كه او هم بر فعاليت و استفاده از اوقات، از راه دور نظارت ‌مي‌كند.»
از صفات بارز ايشان، دقت فراوان در كار علمي بود. از هيچ كلمه‌ای بدون كنكاش و دقت و عمق نظر نمي‌گذشت. در هنگام ارائه يك درس، آنقدر عميق مطلب را ‌مي‌گفت كه معلوم ‌مي‌شد خودش چقدر به اعماق مطلب فرو رفته و به آن پي برده است. آيت‌الله جزائري مي‌فرمودند:
«‌هر درسي را كه ايشان ‌مي‌گفت در واقع درس خارج بود و همه نكات جنبي و مطالب فرعي را نيز بيان ‌مي‌كرد، مثلا كتاب مغني اللبيب را با آنكه اساتيد زيادي داشت، نزد ايشان خوانديم. كتاب مغني از ابن‌هشام، كتاب مفصلي در علم نحو است. در اين كتاب بعنوان شاهد، آيات زيادي از قرآن و اشعار عجم و اشعار عرب قبل از جاهليت و بعد از آن نيز هست. ايشان به آيات قرآن كه ‌مي‌رسيدند از جهات ادبي و نحوي كه ‌مي‌گذشتند، تفسير آيات را هم ‌مي‌فرمودند، حتي گاهي اختلاف تفاسير و رأي علما را كاملاً ‌مي‌گفتند، به اين صورت درس مغني با درس تفسير همراه ‌مي‌شد. همينطور بعضي اوقات استشهاد را از نهج‌البلاغه ‌مي‌آوردند و خطب را آنچنان شرح و تفسير ‌مي‌كردند كه نشان ‌مي‌داد واقعاً بر كلام مولا تسلط داشتند، چه از لحاظ اخلاقي و ديني و چه از لحاظ ادبي. نظم علمي، آرامش، متانت، دقت و بيان زيبا از مشخصات تدريس ايشان بود.»
مرحوم حجه‌الاسلام والمسلمين حاج شيخ علي‌آقا دواني (عالم، مورخ و نويسنده ساكن تهران) در مورد طرز مباحثه ايشان و طرز تدريس‌شان چنين نوشته‌اند:
«در سالهاي حدود 46 قمري، ايشان بهترين استاد حاشيه و مطول بود و شاگردان درس‌خوان فراواني به درسش حاضر مي‌شدند. شاگردانش در همين دو درس بين 70 تا 100 نفر بودند و با اينكه استادان ديگري هم بودند، حوزه درس او بيشترين شاگردان را داشت. آرامش روح و بيان جالب و طلاقت لسان او، شاگردان را طوري تحت تأثير قرار ‌مي‌داد كه مزيدي بر آن متصور نيست. بدون يك دقيقه تأخير، در درس حاضر ‌مي‌شد. با بسم‌الله و درود بر پيغمبر و ائمه، يكي دو سطر كتاب را از رو ‌مي‌خواند، سپس سر بر ‌مي‌داشت و با بياني رسا و زباني گويا، تمام مطالب درس را شمرده و سنجيده و فهميده به ترتيب شرح ‌مي‌داد. آنقدر مسلط بر خودش بود كه تا پايان درس تكان نمي‌خورد و فقط با انگشت دستش كه روي كتاب ‌مي‌گرديد و گاهي به اينطرف و آنطرف متمايل بود درس را القا ‌مي‌كرد. قيافه آرام و دوست داشتي‌اش و تسلط كامل بر درس و مفاهيمي كه ‌مي‌خواست ادا كند چنان بود كه شاگردان را به نحو محسوس و چشمگيري مجذوب ‌مي‌نمود كه كان علي رؤسهم الطير، صدائي از كسي برنمي‌خاست. نياز به سؤال و اشكال نبود، اگر هم كسي اشكال ‌مي‌كرد چنان مطلب را آماده داشت و مهياي جواب بود كه حتي يكبار هم نديديم در پاسخ بماند. درس را هميشه درست سر ساعت (يكساعت كامل) به پايان مي‌برد.
در ايام تعطيلي حوزه، نهج‌البلاغه را براي عده‌ای درس ‌مي‌گفت. شايد اين از اولين دروسي باشد كه ديده‌ام از نهج‌البلاغه القا شده است.»
او در خوردن و پوشيدن، دارای بالاترين حد قناعت بود. دوستانش ‌مي‌گفتند در طول چند سال به ياد نداريم لباسي عوض كرده باشد و لباس نو به تن كرده باشد، بلكه همان لباسهاي قديمي بود اما نظيف و پاكيزه و اين از مهم‌ترين خصوصيات او بعد از حركت در مسير تحصيل علوم ديني بود. جالب است كه ايشان در جواني هنگامي‌كه به خياطي اشتغال داشت از شيك‌پوش‌ترين افراد در ميان همسالان خود بود اما پس از آغاز تحصيل، تقيد به زي طلبگي او را بر آن داشته بود تا بسيار ساده و زاهدانه لباس بپوشد. با اينكه گاهي فقر و گاهي فشار درس او را مجبور ‌مي‌كرد كه نتواند غذاي درستي بخورد اما در غير اين حالات هم قناعت و زهد را حفظ ‌مي‌كرد و به قول خودش گاهي مواد تهيه غذا هم در حجره بود اما او به نان خالي اكتفا ‌مي‌كرد.
آرامش در هنگام بحث نيز از خصوصيات تحصيلي او بود. در حاليكه همه طلاب عادت داشتند با صداي بلند و حتي با سر و صدا و دعوا مباحثه كنند، او طوري مباحثه ‌مي‌كرد كه انگار مطلبي خصوصي را نجوا ‌مي‌كند. مرحوم آيت‌الله حاج شيخ جواد كربلائي (از علماي فاضل تهران) ‌مي‌فرمايد:
«حدود 12 سال در نجف اشرف با مرحوم حاج شيخ علي آقا هم مباحثه بوديم، از شرح لمعه تا درس خارج مرحوم آيت‌الله خويي. در اين مدت بجز تقوي و ورع و تهجد و خوبي و آرامش و سادگي و بي‌آزاري از ايشان چيزي نديدم. در مباحثه و صحبت كردن بسيار آرام و متين بودند. دوازده سال با هم مأنوس بوديم و شب‌هائي را در مسجد كوفه با همديگر معتكف ‌مي‌شديم.»
ايشان در اشتغالات درسي دقت و وسواس زيادي داشته و درس را مقدم بر هر كاري ‌مي‌دانستند و از هر چيزي كه باعث غفلت از درس و بحث ‌مي‌شد بشدت پرهيز ‌مي‌كردند و از لحظه لحظه اوقات خود حداكثر استفاده را ‌مي‌بردند. آيت‌الله جزائري مي‌فرمايند:
«چون ايشان سعي‌اش فقط بر تحصيل بود لذا فقط گاهي شبها به حرم حضرت امير (ع) مشرف ‌مي‌شد و كربلا هم گاهي در ايام زيارتي مشرف ‌مي‌شد. در ايام محرم در مدرسه چند ساعتي مجلس روضه برپا ‌مي‌شد، ايشان باز هم در حجره بود و مطالعه ‌مي‌كرد. مختصري در آخر مجلس، شايد براي ذكر مصيبت ‌مي‌آمدند و باز به حجره باز ‌مي‌گشتند و مطالعه ‌مي‌كردند.»
در استفاده از وقت و غنيمت شمردن فرصتها، آسايش و خواب را فدا ‌مي‌كرد تا به اهداف بلند والهي خويش دست يابد و در اين راه آنقدر بر خود سخت مي‌گرفت كه از ديد ديگران يك خرق عادت بنظر ميرسيد. اخوي گرام ايشان (مرحوم حاج آقا حسين نجفي ره که مدتی در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی اشتغال داشت) مي‌فرمايد:
«به مقتضاي هواي گرم و سوزان نجف، زيرزمينهائي بنام سرداب سن تهيه ‌مي‌شد كه قبل از ساخته شدن وسائل خنك كننده برقي، تابستانها تمامي ساكنين نجف به آنجا پناه مي‌بردند و از خنكي و رطوبت آن بهره ‌مي‌گرفتند. مدرسه آخوند هم داراي سرداب سن بود كه هر طلبه‌ای با حصيري يا زيراندازي، جائي را در سرداب براي خود مشخص ‌مي‌كرد‌، اما مرحوم آقاي نجفي در تمام مدت اقامت در نجف، از سرداب استفاده نكرد و گرماي سوزان نجف را تحمل كرد تا مبادا سستي ناشي از رطوبت و خنكي سردابها، او را ساعاتي از درس و بحث باز دارد.»

Powered by PARS DATA